ایده «دستان مهـربانی» و «بازتوانی با بازیافت»
راهکار پیشنهادی ایجاد اشتغال بخشی ازآسیبدیدگان اجتماعی و دهـک های پائیـن جامعـه
نویسنده: محمــد حبیبــی
(دارنده دیپلم افتخار و تندیس جشنواره ایده های برتر کنترل و کاهش مواد مخدر با ارائه مقاله کاردرمانی و ایجاد اشتغال مدیریتشده دردرمان اعتیاد)
استــان کردستان- شهرستــان دیـواندره
۱۳۹۷
دنیــا را بـایــد کمـی بهتـر از آنچـه تحـویل گـرفته ایم تحـویل دهیـم…
خـواه با فرزندی خوب، بـا بـاغچـه ای سـر سبـز… یا با انـدکی بهبـود شرایط اجتماعـی
هـر کـدام از مـا رسالتـی داریم، رسالت خـود را نادیـده نگیـریم.
چکیده :
آسیبشناسی اجتماعی مفهوم جدیدی است که از علوم زیستی گرفته شده و مبتنی بر تشابهی است که دانشمندان بین بیماریهای عضوی وانحرافات اجتماعی قائل میشوند در واقع با شکلگیری و رشد جامعهشناسی در قرن نوزدهم میلادی بهرهگیری از علوم مختلف برای بیان فرایندهای اجتماعی نیز معمول گردید و در نتیجه بسیاری از اصطلاحات و واژه های رایج در علوم دیگر چون زیست شناسی، علوم پزشکی، زمین شناسی و مانند آن در جامعهشناسی نیز به کار گرفته شد که از جمله می توان آسیبشناسی را نام برد. آسیبشناسی عبارت است از مطالعه و شناخت ریشهی بینظمیها در ارگانیسم انسانی. بنابراین در مشابهت کالبد انسانی با کالبد جامعه، اصطلاح آسیبشناسی اجتماعی برای مطالعه و ریشهیابی بی نظمیهای اجتماعی بکار میرود. بیکاری، اعتیاد، طلاق، کودکان کار، کودک آزاری، حاشیه نشینی، فقر و فحشا، خودکشی، تکدیگری و … از مهمترین چالشها و آسیبهای اجتماعی هستند که کمابیش تمامی جوامع با آنها روبرو هستند، اما آنچه مهم است چگونگی پیشگیری و کاهش این آسیبها، جلوگیری از بازتولید آنها و در کل مدیریت و حمایت از افراد آسیب دیده است که بعنوان یکی از شاخصههای مهم رفاه و سلامت در هر جامعه تلقی میشود.
در این نوشتار با ذکر اهمیت توجه به آسیبدیدگان اجتماعی، ضمن بررسی اجمالی فرهنگ کار، وضعیت اشتغال، موانع و مشکلات موجود و چالشهای پیش رو در جامعه کنونی ایران، دو راهکار اجرایی و کاربردی برای بخشی از جامعه جویای کار و آسیب دیدگان اجتماعی ارائه میگردد.
کلید واژه: آسیب های اجتماعی، دستان مهربانی،جامعه، واکس، زباله، راهکار.
مقدمه
آسیب شناسی اجتماعی (Social Pathology) عبارت است از مطالعه و شناخت ریشه بی نظمی های اجتماعی. در واقع، آسیب شناسی اجتماعی مطالعه و ریشه یابی بی نظمی ها، ناهنجاری ها و آسیب هایی نظیر بیکاری، اعتیاد، فقر، خودکشی، طلاق و…، همراه با علل و شیوه های پیش گیری و درمان آن ها و نیز مطالعه شرایط بیمارگونه و نابسامانی اجتماعی است(ستوده،۱۳۷۹) به عبارت دیگر، مطالعه خاستگاه اختلال ها، بی نظمی ها و نابسامانی های اجتماعی، آسیب شناسی اجتماعی است؛ زیرا اگر در جامعه ای هنجارها مراعات نشود، کجروی پدید می آید و رفتارها آسیب میبیند. یعنی، آسیب زمانی پدید می آید که از هنجارهای مقبول اجتماعی تخلفی صورت پذیرد. عدم پای بندی به هنجارهای اجتماعی موجب پیدایش آسیب اجتماعی است. از سوی دیگر، اگر رفتاری با انتظارات مشترک اعضای جامعه و یا یک گروه یا سازمان اجتماعی سازگار نباشد و بیشتر افراد آن را ناپسند و یا نادرست قلمداد کنند، کجروی اجتماعی تلقّی می شود. سازمان یا هر جامعه ای از اعضای خود انتظار دارد که از ارزش ها و هنجارهای خود تبعیت کنند. اما طبیعی است که همواره افرادی در جامعه یافت می شوند که از پاره ای از این هنجارها و ارزش ها تبعیت نمیکنند. افرادی که همساز و هماهنگ با ارزش ها و هنجارهای جامعه و یا سازمانی باشند، «همنوا» و یا «سازگار» و اشخاصی که برخلاف هنجارهای اجتماعی رفتار کنند و بدان ها پای بند نباشند، افرادی «ناهمنوا» و «ناسازگار» میباشند. در واقع، کسانی که رفتار انحرافی و نابهنجاری آنان دائمی باشد و زودگذر و گذرا نباشد، کجرو یا منحرف نامیده می شوند. این گونه رفتارها را انحراف اجتماعی یا (Social Deviances) و یا کجروی اجتماعی گویند.
آسیبشناسی اجتماعی مطالعه خاستگاه اختلالات بینظمیها و نابسامانیهای اجتماعی است. اگر در جامعهای هنجارها مراعات نشود، کجروی پدید میآید و رفتار آسیب میبیند. مطالعه علمی این گونه نابسامانیها و بینظمیها را درجامعه انسانی آسیبشناسی اجتماعی میگویند. بی شک، تصور جامعهای عاری از این آسیبها، بیشباهت به آرمانشهری رویایی نیست؛ مثلاً در شهر تبریز با کنترل و پیشگیری فقط یکی از این آسیب ها (تکدیگری) واقعاً نسبت به شهرهای دیگر تفاوت و امنیت احساس میشود به گونهای که این مهم همیشه مایهی مباهات مردم تبریز بوده است.
بیان مسئله
با نگاهی دقیق تر و بررسی بیشتر آسیب های اجتماعی و تبعات و بازتابهای آن در ایران و سایر کشورها به این واقعیت پی میبریم که این معضلات و چالش ها که با عنوان آسیب های اجتماعی میشناسیم به همان اندازه که برای شهروندان و افراد یک جامعه آسیب و تهدید است، متقابلاً برای دولتها و سران حکومت هم آسیب و تهدید است؛ مثلاً با رسانهای شدن و انعکاس گستردهی تصاویر گروهی معتاد موسوم به کارتنخوابها، بسیاری از رسانههای غربی درصدد تخریب وجهه نظام جمهوری اسلامی برآمدند و سرکرده منافقین مریم رَجَوی در اجلاس این گروه باطعنه و بزرگنمایی سعی در تحقیر منزلت اجتماعی و رفاه مردم ایران داشت و آن را نشانی از شرایط بد معیشت مردم ایران در چهار چوب نظام حاکم معرفی میکرد. یا در ماجرای کودک آزاری و قتل کودکی بنام آتنا اصلانی که در پارس آباد اردبیل اتفاق افتاد، عکسالعمل هیجانی و خشم مردم و تخریب اموال عمومی تا حدی بود که قوه قضائیه برای کنترل اوضاع بناچار دستور رسیدگی خارج از نوبت به پرونده را صادر کرد. همچنین در تونس بخاطر فقر، درماندگی و خودکشی جوانی دستفروش موج اعتراضات و مطالبات مردم به تغییر اوضاع و بهبود شرایط آنچنان بالا گرفت که مُنجر به سرنگونگی رژیم حاکم و تغییر ساختار سیاسی کشور گردید و این اعتراضات مردمی باعث تغییر و براندازی حکومت در چندین کشور دیگر منطقه شد.
یکی از مهمترین پروژههای ملی و هدفِ محوری و مشترک دولتمردان، قوای سهگانه و تمام مدیران و مسئولان نهادها و ادارات در سالهای اخیر، اشتغال بوده است اشتغال با عنوان «مشغول به کار بودن» و «کسب درآمد کردن» در چند دهه اخیر با افزایش جمعیت و رقابتهای شدید و گاه نابرابر، همواره یکی از دغدغهها و از اولویتهای اصلی زندگی انسانها خصوصاً جوانان بوده است و این اولویت مهم، به عنوان شاخصی تعیین کننده در تعیین کیفیت زندگی، سطح ازدواج، امکانات، رفاه و حتی پرستیژ، موقعیت و شخصیت اجتماعی افراد، نقش اساسی دارد.
در سالهای اخیر موج گرایش به کسب مدرک و تحصیلات عالی و آموزش مهارتهای فنی و حرفه ای در همین راستا بوده است. اما از آنجا که در ایران برخلاف بسیاری از کشورها زیر ساخت های صنعتی و کارخانه های تولیدی و مراکز مهم اشتغال محدود به چند شهر است و در تمام مناطق کشور پراکنده نیست، بسیاری از جوانان و نیروی کار بناچار در جستجو و آرزوی کار و امنیت شغلی به شهرهای صنعتی و کلانشهرها مهاجرت میکنند و این روند مهاجرت یکی از دلایل توسعه نیافتگی و عقب ماندگی شهرهای کوچک و مناطق محروم است چرا که بسیاری از نیروی کار و افراد ماهر و متخصص با ترک دیار خود و با مهاجرت به شهرهای صنعتی باعث رونق اقتصادی آن شهرها میشوند اما از سوی دیگر سبب رشد ناموزون جمعیتی، حاشیه نشینی ، گسست فرهنگی و ناهنجاریهای اجتماعی در جامعه میزبان میشوند.
تأمین اشتغال و ایجاد کار یکی از فاکتور های مهم امنیت و حفظ حریم و اخلاقیات در هر جامعه میباشد. بدیهی است که بسیاری از آسیب های اجتماعی و کجرویها ریشه در بیکاری و فقر جامعه دارد زیرا فقر ناچاری را در پی دارد و ناچاری بزه پدید می آورد. و مصداق این مسئله در باورها و مثل های جوامع مختلف نمایان است. آنچنانکه در اسلام اعتقاد بر این است. «فقر از در وارد شود ایمان از پنجره میرود» و یا در جوامع فرنگی معتقدند: «دستهای بیکار، کارخانه شیطاناند».
اما مشکل اساسی عدم رونق در بازار کار است و به قول اقتصاد دانان عرضه با تقاضا برابری نمیکند چنانکه برای بدست آوردن شغلی (تقاضا) هزاران نفر متقاضیاند، اما کار (عرضه) محدود به چند نفر است.
با توجه به بیان مسئله فوق این پژوهش در راستای پاسخ به این سوال انجام گردیده است و آن اینکه: چه راهکاری برای ایجاد اشتغال دهک های پایین جامعه می تواند در کوتاه مدت و میان مدت کارساز باشد؟
فرهنگ کار و نگرش به کار در جامعه ایران:
در بررسی کلی بازار کار جامعه ایران ،دو گروه و دو تفکر متفاوت از هم افراد جویای کار را تشکیل میدهند گروه اول افرادی با تحصیلات دانشگاهی و مدارک آکادمیک میباشند و یا اصطلاحاً طرفداران مشاغل اداری و دولتی، این گروه نگرشی آرمانی و کمال گرایانه به اشتغال دارند و به دنبال یافتن کار و تصاحب شغلی هستند که ایده آلهای ذهنی و درونی آنها را برآورده کند ، برای بیشتر این افراد آینده کاری و شغل مورد نظر شغلی است که در چهار چوب رشته تحصیلی و مدرک تحصیلی شان باشد.که با انجام آن کار به شکوفایی شخصیتی و احساس ارزشمندی برسند، روحیات آن ها با انجام هر کاری سازگار نیست ، برای این گروه درآمد و مسائل مالی بعدی از قضیه است . و بعد مهم دیگر پرستیژ اجتماعی و ایده آل های ذهنی خود شخص است. ذهنیت حاکم بر جامعه و انتظار نادرست افراد نیز به این باور دامن زده است که شخصی که تحصیل کرده مدارج عالی دانشگاهی است حتماً باید کارمند رسمی اداری باشد و مشاغل غیر دولتی را به نوعی تحقیر و توهین تلقی میکنند و این نگرش آنها را افرادی فانتزی و فضایی بار آورده است که افکارشان منطبق با واقعیت نیست و سیاست دولت در آمار بالای تأسیس دانشگاه ها در کشور و فارغ التحصیلان و مدرک بدستان جویای کار به این مسئله دامن زده است چنانکه بیشترین آمار افراد بی کار در ایران فارغ التحصیلان دانشگاهی میباشند و بیکاری و تحصیلات ارتباط مستقیمی با هم دارند. و این مسئله موجب پیچیدگی و چالش بزرگی در امر اشتغال و بازار کار جامعه ایرانی است.
گروه دوم: افراد این گروه عموماً با تحصیلات متوسط و پایین میباشند و افراد تحصیل کرده کم توقع هم در میان آنها بچشم میخورند. برای این افراد نفس کار کردن و کسب درآمد و تأمین معاش زندگی مهم است از هر طریق ممکن در چهارچوب قانون، برای این افراد کار عار نیست و آنها در کارشان همان احساس مفید بودن و ارزشمندی میکنند که یک پزشک یا یک مهندس از حرفه اش رضایت دارد و در خدمت به همنوعانش لذت میبرد.
به مشاغل گروه دوم اصطلاحاً مشاغل آزاد میگویند. بسیاری از افرادی که مشاغل سطح پایین مانند کارگران ساختمانی، کار گران کارخانه ها، رانندگی و بسیاری از کارهای خدماتی و متفرقه در شمار این گروه میباشند. دو ایدۀ پیشنهادی مذکور که در ادامه معرفی خواهند شد نیز متناسب با افراد این گروه میباشد.
انقلاب چهارم صنعتی و تهدید اشتغال و بازار کار در افق های آینده:
جوامع جهان سوم و جوامع مصرف کننده تکنولوژی که چالش اشتغال و بیکاری بسیار انبوهتری هم نسبت به جوامع غربی دارند در آینده، بیشتر در معرض تهدید بیکاری خواهند بود. این جوامع که عمدتاً تامین کننده نیروی انسانی و فیزیکی تولید و کار بودند ، به دلیل اَشکال جدید انجام خدمات و تولید، مُدرنیزاسیون خط تولید و هوشمند شدن رباتها با هوش مصنوعی، با چالشی اساسی و ریشهای درگیر خواهند بود.
تا چند سال اخیر، آشنایی ما با تکنولوژی رباتهای هوشمند بعنوان نیروی کار، بیشتر در حد بعضی از خط تولید صنایع سنگین مانند خودرو سازی و صنایع مشابه بود و یا در بخش های رنگ پاشی کارخانه های مدرن که به خاطر شیمیایی بودن تهدیدی برای سلامتی انسان بود ترجیحاً از رباتها استفاده میکردند. اما هجوم رباتهای هوشمند تحت عنوان هوش مصنوعی هر سال با سرعت و قدرت بیشتری خط تولید صنایع و مشاغل مختلف را در اختیار گرفته و موجب بیکاری و اخراج انسانها از کارخانهها شدند. به گونه ای که گروهی از جامعهشناسان با ارائه نظریه تکنوفُوب (ترس از تکنولوژی) نگران آینده تکنولوژی و دخالت آنها در زندگی انسانها هستند و معتقدند که هوش مصنوعی باید برای قدرتمند کردن انسانها باشد و با هویت انسانی سازگار باشد.
کارشناسان پیشبینی میکنند کمتر از نیم قرن آینده تقریباً تمامی کارهایی را که انسانها قادر به انجام آن هستند، رباتها نیز توان انجام دادن آن را خواهند داشت و بیشتر از نیمی از مشاغل شاغلین امروز را رباتها تصرف خواهند کرد و در آینده نه چندان دور، حضور رباتهای هوشمند در سکونتگاههای انسانها، رباتهایی که برای کودکان قصه بخوانند و یا بانکها و ادارههایی که در آن هوش مصنوعی، تمامی خدمات بانکی را انجام دهند و نیاز به حضور انسانها نباشد، دور از ذهن نخواهد بود. منتقدین این تکنولوژی معتقدند تکنولوژی افسار مهار ندارد و بشر جدید لحظه ای از آن فارغ نیست و انسان برده تکنولوژی و تکنولوژی ارباب انسان شده است و با این شرایط انسان ها تنها تر و مضطرب تر خواهند شد. آنها معتقدند دیجیتالی کردن کالاها و خدمات ساختار جامعه بشری را دگرگون می کند و اقتصاد را به چالش می کشد. کلاوس شواب پایه گذار مجمع جهانی اقتصاد در مناسبات اجتماعی انسان به انقلاب صنعتی چهارم معتقد است. ایشان پس از انقلاب اول( نیروی بخار و مکانیکی کردن کار و تولید)، انقلاب دوم(برق) و انقلاب سوم (فناوری اطلاعات) به انقلاب چهارم (دیجیتالی شدن و در هم تنیدگی عجیب بین سطوح فیزیکی، بیولوژیکی و دیجیتالی) در دنیا اشاره میکند که صرفا ادامه انقلاب سوم نیست.
امروزه هوش مصنوعی در صنعت حمل و نقل توانایی رانندگی دارد و پتانسیل آن را دارد که انسان را بعنوان راننده خودرو بیکار کند. در صنعت نساجی و پوشاک، هوش مصنوعی میبافد، بُرش میکند، میدوزد، اُتو میکند؛ در صنایع غذایی بخاطر تبلیغات بهداشتی و ترفندهای فروش و بازاریابی، رباتها حضور پر رنگتری دارند . مثلاً تا چند سال گذشته در هر نانوایی ۴ تا ۵ نفر با تقسیم کار و تخصص های متفاوت از هم مشغول به کار بودند، اما این آمار اکنون در نانواییها با راهاندازی ماشینآلات مُدرن، به کمتر از نصف کاهش یافته است. و در مرحلۀ پیشرفتهتر، نسل جدید این دستگاهها بسیار هوشمندتر و پیشرفتهتر از نمونههای قبلی، بدون نیاز به همکار کارگر (نیروی انسانی) و فقط با تنظیم برنامهی کارفرما، در تناژ بالا اقدام به تولید نان میکنند. نمونهی آن یکی از واحدهای تولیدی داخلی با برندی بنام «سه نان» است و نکتهی قابل توجه در تبلیغات این برند، القاء افراطی رعایت بهداشت با توجه به حذف نیروی انسانی در مراحل تولید است و با شعار «هیچ دستی در کار نیست» با تاکید خط تولید اتوماتیک و حذف نیروی انسانی آنرا عامل آلودگی و تهدیدی برای سلامت مصرفکننده، به مخاطب معرفی میکند و این کوتاه کردن دست انسان از کارخانه ها و پروسهی تولید، به بحران بیکاری در جامعه دامن میزند و موجب میشود بخش قابل توجهی از نیروی کار که متکی به دولت نبودند، با از دست دادن کار و منبع درآمد خود، دست نیاز به سوی دولت دراز کنند و سربار دولت باشند و اتفاقاً موج جدیدی از بیکاری در ایران، با صنعتی شدن خط تولید و روی کار آمدن ماشینآلات و تجهیزات نوین صنعتی، نمایان شد. نکته قابل تأمل در بحث تکنولوژی و هوش مصنوعی و تاثیر آن بر بازار کار، نقش اینترنت و غولهای اینترنتی مانند گوگل، فیسبوک و سایر شرکتهای اینترنتی است، مثلاً در چند سال اخیر فروشگاه های زنجیرهای خرید اینترنتی مانند «آمازون» و «علی بابا» با سرعت سرسامآوری بازار فروش را تسخیر کردهاند و بسیاری از شرکتها و فروشگاههای دیگری نیز هستند که حضور فیزیکی ندارند، اما درصد بالایی از بازار را در اختیار گرفتهاند و یا برخی خدمات دیگر که براساس اینترنت فعالیت دارند و روز به روز برای رقیبان سنتی تهدید جدی محسوب میشوند مانند «اوبر» و «اسنپ» در تاکسیرانی. پس این واقعیتی انکار ناپذیر است که تکنولوژی روز به روز سهم بیشتری در تسخیر بازار کار و تولید دارد و بسیاری از معادلات و ساختارهای سنتی را در هم میشکند و مشاغل درحال گذار از کسب و کارهای سنتی به کسب و کارهای اینترنتی و نیروی کار سنتی به هوش مصنوعی و رباتهای هوشمند هستند. توجه به این نکته که ثروتمند ترین افراد جهان مالک شرکتهای اینترنتی میباشند، نشانی از موقعیت و قدرت روزافزون شرکتهای اینترنتی و هوش مصنوعی در دنیای امروز اقتصاد و تولید و اشتغال دارد؛ اما با این اوصاف، هنوز هم میتوان بعضی از مشاغل را از قلمرو رباتها و چرخهای صنعت دور کنیم و با ساز وکاری سنتی و انسانمحور، هزاران انسان بینوا را سرو سامان دهیم.
عدم حمایت دولت از تولید داخلی و واردات بی رویه :
در ایران اخذ مجوز تولید و سیستم نظام بانکی و دریافت تسهیلات با تشریفات غیرمعمول و بوروکراسی بسیاری همراه است. تولید کنندهی داخلی بعد از هفت خانهای موجود و مکرر و بدهکاری با بهرهی بالا به بانکها، تمام نگاه خود را به بازار مصرف و فروش محصول تولیدی دوخته است، اما بازار با بیمهری مسئولین عرصهی واردات و تاخت و تاز کالای بیگانه است و مسئولین با تحمیل کالای خارجی با کیفیت پائین و قیمت پائین به بازار، ضربهای ویرانگر و جبران ناپذیر بر پیکرهی تولید ملی، بازار کار و اقتصاد کشور وارد میکنند.
در صنایعی که به تولید داخلی بهاء داده شده است یا بنا به دلایلی امکان واردات محدود است کالای تولید داخل از اقبال استقبال چشمگیری برخوردار است و ما صاحب برند و بازار هستیم و غیر از تأمین بازار مصرف داخلی و رضایت مصرفکننده، حتی بخشی از بازار کشورهای منطقه را نیز تأمین میکنیم؛ مانند صنایع غذایی و در صنایعی که مافیای واردات، منفعت را در واردات میبیند با رُکود و ورشکستی تولید داخلی مواجهایم، مانند صنعت پوشاک، لوازمالتحریر، لوازم آرایشی و…
نکتۀ تأمل برانگیز در بازار ایران ذکر دو فاکتور مهم است: جمعیت و جوانگرایی؛ مثلاً در صنعت پوشاک و لوازمالتحریر اگر تمام بازار در دست تولید ملی بود، تصور شود برای ۸۰ میلیون جمعیت پوشاک تولید شود یا برای بازار کشوری هشتاد میلیونی لوازمالتحریر و لوازم آرایشی تولید شود، کشوری که بیشتر جمعیت آن جوانند و مصرفگرایی جزیی از جوانی است، در آنصورت آیا وضعیت اشتغال ما چنین نابسامان بود؟
تداعی اشتغال از منظر مردم، دولت و واقعیت اشتغال آسیب دیدگان اجتماعی و دهک های پایین جامعه:
واژهی اشتغال در ذهن بسیاری از ما استخدام رسمی افراد در ادارات یا نیروی کار ماهر و توانا در سولهها در کنار خط تولید دستگاهها و ماشینآلات صنعتی و بسته بندی محصول یک واحد تولیدی را تداعی میکند از سوی دیگر، بخش قابل توجهی از آمار ایجاد اشتغال دولت، پرداخت تسهیلات بانکی به نیروی کار است که غالباً غیرهدفمند بوده و بدون آنکه اشتغالی ایجاد شود وامگیرنده را شاغل تلقی میکنند و یا تشویق نیروی کار به تشکیل شرکتهای تعاونی است که دولت برای تسهیل امر اقدام به صرف هزینۀ بسیار و تأسیس وزارتخانه و بانکی به همین نام نموده است؛ اما نکته قابل توجه عملکرد و خروجی شرکتهای تعاونی تشکیل شده از قول وزیر تعاون قبلی- آقای ربیعی- میباشد که سال ۹۶ عنوان کردند که از تعداد ۲۰۰ هزار تعاونی که تاکنون تشکیل شده است بیش از نصفی از آنها تعطیل شده و هیچ فعالیتی ندارند. بخشی دیگر از اهتمام دولت بعنوان مُتولّی اشتغال در ایجاد اشتغال در سالهای اخیر، راهاندازی شرکتهای دانشبنیان (استارتاپها) بوده است که بیشتر متناسب با توانایی افراد تحصیلکرده و نُخبگان دانشگاهی است و کمترین ارتباطی با دهکهای پائین جامعه دارد.
در واقع تمامی افراد یک جامعه از تحصیلات، تخصص، توانایی و هوش یکسانی برخوردار نیستند، مخصوصاً در میان دهکهای پایین جامعه و یا برای بسیاری از آسیبدیدگان اجتماعی، مانند برخی حاشیهنشینها، کودکان کار، بعضی از معتادین بهبودیافته از اعتیاد که برای آنها تأمین معاش زندگی از منزلت اجتماعی و حتی هنجارهای اجتماعی مهمتر است و حاضرند برای کسب درآمد، بسیاری از کارهایی که سایرین از انجام آنها خودداری میکنند انجام دهند بعضی از این افراد را هر روزه، پیرامون خود میبینیم و با مشاغل عمدتاً کاذب آنها تا حدودی آشنایی داریم مانند: پاکبانها (رفتگران محترم شهرداری) دستفروشان، نان خشکهها، زباله گردها، نظافتچیهای سرویس بهداشتی مساجد و اماکن عمومی، افراد وزن دقیق (باسکولی)، فال فروشها، متکدی … و بسیاری از کارها و اعمال منکراتی و ناصواب و هنجارشکنانه .
پیشنهـاد :
در تمامی کشورهای دنیا افراد ثروتمند، قدرتمند و با نفوذی هستند که مالک شرکتها و کمپانیهای بزرگ تجاری هستند و به تعبیر قرآن کریم «افراد خوشروزی» هستند. بسیاری از این افراد انسانهای خیر و نیکوکاری هستند که از راه استعداد و توانایی ذاتی خود به موفقیت رسیدهاند.
راندا برن در کتاب «قدرت» ضمن اشاره به این نکته که حدود یک سوم از میلیاردرهای دنیا کار و تجارت خود را از صفر شروع کردهاند معتقد است که اگر تمام ثروتها و امکانات دنیا را بطور یکسان و بدون تبعیض بین تمام جمعیت جهان تقسیم کنیم، در کمتر از یک هفته باز هم عدهای از بقیه فاصله میگیرند و سرمایه خود را چند برابر میکنند(راندا برن،۲۰۰۶). این افراد همان میلیاردرهای مشهور و بخشی از یک دهک بالای جامعه هستند که در کنار استعداد و توانایی ذاتی، انسانهای خوش فکر، با اراده، جسور و ریسکپذیر با قدرت مدیریت و ارتباط فوقالعادهای هستند. بیشتر این افراد در کنار تجارت و کسب و کار خود دستی هم در کار خیر دارند و با خیریههای مختلفی به منظور کمک به همنوعان و ایجاد رفاه در جامعه در ارتباط هستند. قطعاً یکی از بهترین راههای رفع فقر در هر جامعه و حل بسیاری از معضلات اجتماعی از جمله بیکاری، استمداد از خیرین و افراد توانمند و ارتباط مستمر آنها با نیازمندان جامعه میباشد. خصوصاً هرگاه به نیات خیر و اندیشههای نیک این افراد سمت و سو دادیم و آنها را صاحب تشکل، انجمن و پویش کردیم، نتایج بهتری حاصل شده است؛ مانند خیرین مدرسهساز، خیرین سلامت، خیرین «جشن نفس» – آزادی زندانیان غیرعمد (ستاد دیه) – حتی در ابعاد کوچکتر نیز هرگاه بساط احسان و نوعدوستی در جامعه گسترده شده است بسیاری از افراد جامعه و شهروندانی با درآمد متوسط، هرکدام به وسع خود در صدد کمک به همنوعان و نیازمندان بر آمدند، مانند جشن نیکوکاری اول مهر (بازگشایی مدارس) جشن اهداء عضو، پویشی که با عنوان دیوار مهربانی بازتاب گستردهای در کشور داشت و پس از آن کلبۀ مهربانی، یخچال مهربانی و… یا حتی صندوقهای صدقه کمیته امداد و بهزیستی که عملاً بخش بزرگی از حمایت از دهکهای پائین جامعه را مردم عادی و آحاد جامعه با کمکهای خود بهعهده گرفتهاند.
حال اگر انجام کار و حرفهای ساده را به افراد نیازمند اختصاص دهیم و به کار آنها رسمیت دهیم و در کنار حمایت مالی از این افراد، آنها خدماتی را هم برای ما انجام دهند قطعاً استقبال صدچندان خواهد بود و بجای کمک مالیِ صِرف و صدقه دادن، افراد هدف آبرومندانهتر و با حفظ عزت نفس در قبال کاری که انجام میدهند پول و دستمزد دریافت میکنند..
دستـان مهـربـانی :
در این طرح که با مشارکت و حمایت چند نهاد دولتی و مساعدت استانداریها محقق میشود، نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و بهزیستی متناسب با ظرفیت طرح و موقعیت محل و منطقه اجرایی، افراد نیازمند و داوطلب را معرفی میکنند و به این افراد واکس دادن کفش را آموزش می دهند (کاری که در کمتر از یک ساعت ممکن است و افراد به مهارت میرسند). در زندگی شهری و آپارتمانی امروز، بعضی از امور شخصی افراد به مراتب محدودتر و دشوارتر از گذشته شده است که یکی از این موارد واکس زدن کفشها میباشدکه در فرهنگ شیک پوشی وآراستگی اصطلاحی رایج است که افراد جنتلمن را با متفاوت بودن ساعتهایشان و برق کفشهایشان میشناسند . اما معمولاً واکس زدن در محدوده آپارتمان و منزل موجب آزار دیگران و ناخوشایند است، همچنین با مشغلههای کاری ، فضای مجازی و… دیگر فراغتی برای واکس زدن، اطو کردن و … نمانده است و انجام بسیاری از موارد مشابه را به بیرون از منزل بردهایم.
- تعرفهی واکسیها برای هر جفت کفش حداقل ۲۰۰۰ تومان است که پیشنهاد میشود نهادهای حمایتی با تأمین رایگان یا نصف بهاء ماده اولیه ( واکس) ، تعرفه ی واکس را نصف بهاء ۱۰۰۰ تومان تعیین کنند. با این ترفند اولین مهربانی و سخاوت از دست ( جانب) واکسی ها ( افراد نیازمند ) به مشتری صورت میگیرد . و حسن دیگر این مسئله در این است که انگیزه بیشتر برای واکس زدن و تمایل به مراجعه مجدد در مشتری ایجاد مینماید. واحیاناً بسیاری از مردم نیز از سر مهربانی و سخاوت و با مشاهده اینکه این افراد اشخاص آبرومند و نیازمند ی هستند، هر از گاهی تمایل به پرداخت تعرفه کامل ۲۰۰۰ تومان داشته باشند.
- شهرادری ها با اختصاص مکان مناسب جلوی در اماکن عمومی،پارکها، بیمارستانها، بانکها، پیادهروها … در اجرای این طرح همکاری نمایند.
- متولیان طرح با تهیۀ کانکس های کوچک یکدست با طرح و لوگویی الهامبخش و تداعیگر موضوع مهربانی و همدلی (دستان مهربانی) با تهیۀ سقف و سرپناهی برای مکان استقرار افراد هدف در طرح مشارکت نمایند و با اطلاع رسانی و تبلیغات گسترده و با پویش (دستان مهربانی) در شبکه های اجتماعی به معرفی طرح و حمایت از آن اقدام نمایند.
- در اجرای این طرح میتوان از افراد هدف خاصی مانند کودکان کار (خیابانی)، کودکان بیسرپرست، معلولین و افراد بهبودیافته از اعتیاد استفاده کرد که از مزایای این طرح برای کودکان کار پیشگیری از اَبیُوز کردن و سایر سوءاستفادهها از آنها و تأمین امنیت آنهاست که در آنصورت با کانون توجه قرار گرفتن و نظارت مستقیم بر آنها از به دام افتادن مافیاهای تبهکار توزیع مواد مخدر، باندهای تکدیگری بهدورخواهند بود و با پشتوانه این طرح از شرور بودن و تبهکار بودن آنها در سالهای آتی پیشگری خواهد شد و این مسئله گامی مهم در راستای مدیریت و کاهش آسیب های اجتماعی در جامعه است. برای افراد بهبود یافته از اعتیاد نیز میتوان با کار درمانی و مدیریت درمان و کنترل آنها و تهدید امنیت شغلی با تستهای دورهای از لغزش و مصرف دوباره در آنها پیشگیری کرد.
- ممکن است این پرسش ایجاد شود که با اجرای این طرح به افراد شاغل در این حرفه اجحاف میشود، اما در واقع آنچه موجب اجحاف به این حرفه شده است چرخهای صنعت است که چوب لای چرخ آنها گذاشته است و بسیاری از ادارات و اماکن عمومی با خرید دستگاههای واکسی برقی باعث نابودی کسب و کار آنها شده اند. که پیشنهاد میشود مسئولین اجرای طرح ، برای نتیجه گیری بهتر اقدام به جمع آوری این دستگاه ها از ادارات و اماکن عمومی نمایند. دستگاههایی که در یک یا دو واحد تولیدی با اشتغال کمتر از ۳۰ نفر تولید می شوند؛ اما در صورت اجرای این طرح، برای هزاران نفر اشتغال ایجاد میشود و از سوی دیگر با تحقیق و مشاهده وضعیت و معیشت اندک افراد واکسی کنونی که به مشاغل کنارخیابانی، زیر راه پلهای و در حال فراموشی تبدیل شدهاند مشاهده میشود که همۀ آنها از افراد دهکهای پائین جامعه هستند که در صورت تمایل میتوان از آنها هم در طرح مزبور استفاده کرد.
بـرخی مـزایای جانبـی طـرح:
- در این طرح که با مشارکت نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و بهزیستی قابل اجرا می باشد؛نهاد اجرایی با ایجاد بستر اشتغال ،هیچگونه دخل و تصرفی در وجوه پرداختی ندارد و با حذف واسطه ،مبالغ پرداختی و درآمد حاصله از اجرای طرح مستقیماً به دست افراد نیازمند می رسد در حالیکه چهارچوب فعالیت نهادهای حمایتی در ایران، جمعآوری و متمرکز نمودن وجوه و کمکهای مردمی از طریق صدقات، شماره حساب، نذورات، زکات و… نزد خود و پرداخت آن به نیازمندان به صورت مستمری و سایر حمایتهای جانبی میباشد که گاهی باعث شبهاتی در جامعه در امانتداری و تقسیم عادلانه آن، بین نیازمندان واقعی و نگرانی از حیف و میل کردن آن و حتی ایجاد کمپین مخالفت و مقابله با نهاد حمایتی گردیده است، اما اجرای این طرح به دلیل شکل ساختاری آن باعث اعتماد و دلگرمی بیشتر جامعه به نهاد حمایتی مجری طرح و سند مستند وقابل دفاعی از اقدامات و خدمات نهاد حمایتی در کمک به نیازمندان جامعه میباشد.
- یکی از مهمترین دلایل کمک مردم به متکدیان با وجود فعالیت نهادهای حمایتی ، حذف واسطه و پرداخت مستقیم به شخص نیازمند می باشد، از سوی دیگر بیشتر این افراد بالفاظی و شیرین زبانی از شخص کمک کننده تشکر و طلب دعای خیر و رفع حاجت می کنند. اما با اجرای این طرح بدلیل ارتباط انسانی متقابل این خلاء نیز مرتفع می شود.
- یکی از مزیتهای بارز این طرح، امتیاز بُرد- بُرد آن برای دو طرف میباشد، چرا که شخص حامی در قبال کمک به نیازمند خدمات و پاداش متقابل دریافت می کند؛و هر دو راضی و منتفع خواهند شد موردی که در هیچ یک از طرحهای نهادهای حمایتی دیده نمیشود.
- در ایران تاکنون اقدام عملی در خوری در خصوص کودکان کار، معتادین خیابانی و کارتن خوابها صورت نگرفته است و شماری از اقدامات، مقطعی، ناموفق و با جنجال رسانهای و حاشیههای بسیاری همراه بوده است که سبب سوءاستفاده افراد هدف، بدبینی و ذهنیت منفی جامعه نسبت به نهاد اجرایی و گویای ناپختگی طرح بوده است. مثلا شهرداری تهران بارها اقدام به جمع آوری معتادها و افراد بی خانمان از خیابانها نموده است اما بهدلیل آمار بالای این افراد، با وجود مراکزی مرتبط مانند مرکز بهاران، عملاً نتیجه مطلوبی حاصل نشده و سبب رهاسازی مجدد بیشتر افراد در خیابانها شده است.
همچنین واکنش رسانهها با تیتر «بازداشت کودکان کار بجای حمایت از آنها» بخاطر اقدام شتابزده و غیر کارشناسی یکی از نهادهای حمایتی برای جمع آوری کودکان خیابانی و نگهداری آنها در سوله، قابل تأمل بود.
- با اجرای این طرح ، فاصلهٌ طبقاتی و ارتباطی آسیب دیدگان اجتماعی با جامعه کمتر می شود و این افراد که به حاشیه رانده شده اند و بیشتر اوقات بعنوان سوژه فیلم و عکس رسانه ها ، معرف هویت و ملیت ایران و ایرانی و ابزاری برای تحقیر مسئولان اجرایی در سناریو رسانههای خارج از کشور استفاده میشوند به فرصتی برای همبستگی و همدلی جامعه تبدیل میشوند.
- دولت و مسئولین با حمایت از این طرح، سبب بسط فضای معنوی، تلطیف اخلاقیات و تعمیم فرهنگ مهربانی و همدلی در جامعه میشوند؛ همچنین با انتشار و انعکاس چنین اخباری در رسانهها با تأثیر بر افکار عمومی جامعه، خصوصاٌ کشورهای غربی، به قضاوت و شناخت بهتری از مردم و فرهنگ ایران میرسند و در مییابند که کشوری که شهروندانش، عشق و محبت به همنوعان مانیفست مرام و منش و افکار و رفتارشان میباشد، هیچگاه نمیتوانند محور شرارت، تروریست و تندروی باشند.
ممکن است مسئولین در اجرای این طرح، بخاطر اصل منزلت اجتماعی افراد، مُردد باشند؛ اما واقعیت تلخ و انکار ناپذیر این است که متأسفانه زبالهگردی، این روزها برای هزاران نفر از شهروندان سرزمینم ایران، شغلی رایج و تماموقت و برای شماری دیگر، شغل دوم محسوب میشود و این طرح، بسیار آبرومندانهتر، عامهپسندتر و سالمتر از این گونه مشاغل است.
ایده دوم: طرح باز توانی با بازیافت
چنانکه اشاره شد افراد هدف مورد نظر، عمدتاً افراد کمتوقع و قانعی هستند که توقع حقوق و درآمد چند میلیونی را ندارند و با حداقلها راضیاند از سوی دیگر این افراد بخاطر تامین معاش و کسب درآمد، حاضرند بسیاری از کارهای سطح پائین و ابتدایی که سایر افراد از انجام آنها امتناع دارند، از روی ناچار با رغبت انجام دهند که این نکته پتانسیل بالایی برای نهادهای حمایتی محسوب میشود، بدین معنا که این نهادها با در اختیار داشتن نیروی کار ارزان و چند میلیون نفری میتوانند با کمی خلاقیت، مجری طرحهای مفید و عامالمنفعه در جامعه باشند و با این طرحها ضمن محبوبیت افزایی و خدمت به اهداف و آرمانهای والای جامعه ، با کانون توجه قرار دادن افراد تحت حمایت خود با کارآفرینی موجبات اشتغال مددجویان خود را نیز فراهم کنند. یکی دیگر از این طرحهای پیشنهادی مفید، طرح ” بازتوانی با بازیافت ” است که تفکیک زباله از مبداء و بازیافت آن میباشد.
اقتصاد دانان بخاطر تاکید بر ارزش اقتصادی بعضی از کالاها، هر آنچه را که ارزش اقتصادی و سود آوری قابل توجهی داشته باشد به آن پیشوند طلا داده اند مانند نفت که به طلای سیاه ، زعفران که به طلای سرخ و یا پسته که به طلای خندان مشهور است. اما جای بسی تعجب و تأمل است که در چند سال اخیر (زباله) هم ملقب به این عنوان با ارزش و دهن پرکن شده است ” طلای کثیف”! ، حتی برخی از کشورهای جهان مانند چین که دومین قدرت اقتصادی دنیاست اقدام به واردات زباله و درآمد زایی از آن می کنند.
پرسش اینجاست که کشور ما چقدر به صنعت بازیافت مواد ارزش داده و سهم ما از درآمد زایی از این منابع انبوه و در دسترس و تقریباً مجانی چقدر است؟
با جستجو در فضای مجازی در صفحه ” اطلس کلان شهر تهران ” اشاره شده که مردم دنیا هرکدام روزانه بطور میانگین ۳۰۰ گرم زباله می سازند. اما مردم ایران، هر نفر روزانه ۶۰۰گرم و در بعضی مناطق شمال تهران تا ۱۲۰۰ گرم زباله می سازند این ارقام در جمعیت ایران و بعد در ۳۶۵ ( تعداد روزهای سال ) ضرب شود آمار سرسام آوری بدست می آید بخش انبوهی از این آماردو برابری، زباله هایی هستند که قابلیت بازیافت دارند، اما در کشور ما بعلت عدم فرهنگ سازی و نادیده گرفتن ارزش اقتصادی آن دور ریخته و یا به صورت نادرست معدوم می شوند و یا در طبیعت رها شده و موجب نابودی محیط زیست و مخاطرات زیست محیطی و تهدیدی برای سلامتی انسان است. اما واقعا چقدر از این ها که اسمشان را گذاشته ایم زباله؛ دورریختنی اند؟ پرسش اینجاست که آیا نمی شود تولید زباله را کاهش داد؟ چطور می توان زباله ها را پسماند های قابل تفکیک ببینیم؟ چطور می توان به بازیافت حداقل برخی از آنها کمک کرد؟ کدامها را می توان دوباره و به شکلی دیگر بکار برد؟
( راهــکار پیشنهـادی )
امروزه در بسیاری از مناطق شهری و آپارتمانی، انباشت ضایعات( نان خشکه، پلاستیک، کارتن و کاغذ و…) از طرف شهروندان و تحویل به افراد خریدار اصطلاحاً (نان خشکهها چنانچه در گذشته مرسوم بود) امری منسوخ شده است، زیرا انباشت این ضایعات و تجمیع آنها تا به مبلغ قابل توجهی برسد، از پرستیژ، حوصله واقتضای موقعیت زندگی افراد امروز خارج است و معمولاً این ضایعات با ارزش و قابل بازیافت قاطی زبالهها در یک کیسه، دمِ در گذاشته میشود؛ و به علت عدم مدیریت و عدم بازیافت آن، صرفاً باری اضافی بردوش شهرداریها است؛ چنانکه شهرداریها هزینه جمعآوری و حمل آن (مانند هزینه ماشینآلات، سوخت ،هزینه راننده و کارگر) را به عهده دارند؛ اما معمولاً درآمد چندانی از آن ندارند و در بستر طبیعت در مکانی بنام سایت زباله اقدام به سوزاندن و دفن آن میکنند و با این اقدام کل ضایعات قابل بازیافت که بعضی از آنها را تا چندین بار بصورت مجدد میتوان استفاده کرد به آتش می کشند. به همان اندازه که مسئله آلودگی زیست محیطی زبالهها، آزاردهنده و ناخوشایند است؛ معدوم کردن و هدر دادن و دفن پسماندهای با ارزش و قابل بازیافت از نظر اقتصادی نیز حیرتآور و مایه تأسف است و ضایعات و مواد قابل بازیافت و با ارزش، همراه زبالهها و پسماندهایِ تَر و در کل(همه و همه) تَر و خشک با هم در آتش بیتدبیری و غفلتِ ما میسوزند تا دستاورد این منبع عظیم اشتغالزا و سودآور برای ما فقط: آلودگی، بیماری و نابودی محیط زیست باشد. اگر سایت زباله هر شهر را حداقل مساحتی ۱۰ هکتاری در نظر بگیریم، با احتساب کل شهرهای ایران، آیا تاکنون اندیشیدهایم که چند هزار هکتار زمین مرغوب و قابل کشت و طبیعت بِکر را برای صدها سال آلوده و غیرقابل استفاده کردهایم و هر روز به این آمار میافزایم و این فرهنگ غلط را به روستاها نیز منتقل کردهایم و دهیاری بسیاری از روستاها هم با الگوبرداری از شهرها، سایتِ دفن زباله دارند. نکته قابل تأمل اینکه در صورت بازیافت زباله، سایت زبالهها، مساحتی کمتر از ۳۰% درصد مساحت کنونی بود و با امکان بهرهوری و برداشت محصول از چند هزار هکتار زمین، اشتغال صدها نفر نیز فراهم میشد؛ چنانکه بعضی از کشورها به علت زمین غیرقابل کشت و یا ناهموار، جهت تأمین مواد غذایی خود به کِشت پلکانی در تپهها روی آوردهاند و یا کشوری مثل «تایوان» به علت ساختاری صخرهای حتی خاک را هم وارد میکند و ما خاک را که بستر اصلی تولید مواد کشاورزی و تأمین غذا و حفظ امنیت غذایی و یکی از مهمترین عناصر طبیعت است، اینچنین آلوده و غیر قابلاستفاده میکنیم و با آلودگی خاک، آبهای زیر زمینی هم آلوده شده و تهدیدی جدی برای سلامت انسان میباشد.
از سوی دیگر آلودهترین و چِندش آورترین مکانها در هر شهری، سایتِ دفن زبالهی آن شهر میباشد که بوی نامطبوع و مُتعفّن آن، غیر قابل تحمل است و یک بار سرکشی و بازدید مسئولین از این مکان کافی است تا زمینهساز اقدامی جدی در اصلاحِ فرهنگِ غلط «دفن زباله» باشد.
برخی نکات جانبی و پیشنهادی طرح بازتوانی با بازیافت
- بنظر میرسد یکی از خلأهای اساسی در تفکیک زباله و بازیافت مواد این است که در کشور ما به علت فراوانی منابع انرژی(نفت) و تنوع در طبیعت و اقلیم، در بسیاری از الگوهای مصرف، هیچ تعریف و محدودیتی ارائه نشده است و به علت در دسترسبودن مواد اولیه، نیازی به بازیافت دیده نشده است. با مشاهدهی وضعیت تفکیکِ زباله و بازیافت مواد و استفاده مجدد از پلاستیک، کاغذ و … در بسیاری از کشورهای صنعتی، مُدرن و مرفه، اما محروم از منابع انرژی و واردکنندهی آن، میتوان الگوی صحیح بازیافت مواد را آموزش دهیم و ارزش این مواد را برای مردم توجیه و تفهیم کنیم.
- تقریباً تمامی شرکتهای تولیدی، روی محصولات و کالاهای تولیدی قابل بازیافت، ملزم به درج مثلث بازیافت می باشند. علامتی که روی پلاستیک، کاغذ، کارتن، نایلون و… به چشم میخورد و نشانگر بازیافتی بودن آن است؛ مثلاً مواد پلاستیکی را تا هفت بار متوالی میتوان بازیافت کرد و مجدداً با بازیافت در چرخهی تولید و استفاده مجدد، قرار داد. گاهی در مثلث بازیافت، عدد چرخهی بازیافت، قید شده است که با برگزاری کلاسها و کارگاههای آموزشی در سطح مدارس، باشگاههای ورزشی، ادارات، مساجد و… میتوان فرهنگ جامعه را در خصوص بازیافت ارتقاء دهیم و با ساخت ویدیوهای آموزشی و تیزِرهای تبلیغاتی، زمینهسازِ همراهی و همکاری جامعه در این طرح باشیم.
- در سالهای اخیر انجمن ها و G.O های متعددی در راستای حفظ محیط زیست و فعالیتهای مرتبط، شروع به کار کردهاند و این مسئله را به دغدغهای اجتماعی تبدیل کردهاند و استقبال مردم از آنها نشان از آگاهی و تغییر نگرش افکار عمومی در حوزه محیط زیست است و گاهی برای بعضیها، عضویت در آنها پرستیژ و پُز روشنفکری است و در کل، پتانسیل بالایی درخصوص بازیافت در جامعه وجود دارد؛ اما چون این انجمنها، فعالیتی کُلنگر، متفرقه و غیرمتمرکز دارند و خلاقیت چندانی در آنها دیده نشده است، تاکنون نتیجه مطلوبی حاصل نیامده که پیشنهاد میشود با دعوت از کارشناسان محیط زیست و N.G.O های فعال و استفاده از تجربیات و دانش و آموزش آنها ، ابتکار عمل را در دست گرفته و تفکیک زباله را از مبدأ، نهادینه و فرهنگسازی کنیم.
یکی از بهترین شیوههای آگاهسازی و فعالیت N.G.O ها در یکی دو سال اخیر، حضور گروههای سه چهار نفری آنها با لباسهای یکد ست در چهارراهها و انتقال پیام خود به مردم هنگام توقف خودروها در چراغقرمز بود؛ مثلاً انجمن مبارزه با ایدز بر روی کارتنهای مکعب و یا نوشتههای پشت و رو که بر روی هر کارتن یک یا دو کلمه نوشته شده بود و با ایستادن در وسط خیابان هشدار میدادند: «من مواظبم شما چطور؟» و یا: «من هم آزمایش میدهم»، راههای انتقال … و یا انجمن دیابت، پیام خود را در جملههای کوتاه و کلیدی در چند کلمه به مخاطب انتقال میداد و با چاشنی چند حرکت موزون و نمایشی در حین انتقال پیام، بیشتر جلبتوجه میکردند و در تایم توقفِ چراغ قرمز، رسالت خود را به خوبی انجام میدادند. این نوع تبلیغات دارای محاسن متعددی است از جمله:
۱٫ عدم پرداخت هزینه و رایگان بودن تبلیغات
۲٫ کوتاهی پیام، ابتکار و تنوع در تبلیغ؛ ارتباط زنده و حضوری با مخاطب و در نتیجه تأثیرگذاری بیشتر
۳٫ سرگرمی و کنجکاوی مخاطبین از پیام N.G.O و به تفکر واداشتن آنها برروی هدف و شعار انجمن
۴٫ موفقیت در انتقال پیام و مشاهده چندین هزار نفری آن در طول روز که این نوع اطلاعرسانی در شهرها میتواند یکی از راههای مؤثرِ آموزش تفکیک زباله از مبدأ و بازیافت باشد.
۵٫ ابتدا به صورت متمرکز میتوان با آموزش از یک محله یا شهرک خاصی به صورت پایلوت شروع کرد و با مراجعه حضوری با یونیفرم و بروشور و تحویل کیسههای مشکی مخصوص زبالهی تَر و کیسهی رنگیِ پسماندهای خشک، اقدام به جمعآوری و تفکیک زباله نمود. نکته مهم، سطل زباله پسماندهای خشک(مواد قابل بازیافت) است که با دعوت از طراحان صنعتی میتوان پیشنهاد ساخت سطل یا مخزنی فلزی را داد که ضمن استحکام و قفل شدن، فقط امکان ورود ضایعات به داخل آن باشد و خروج از آن، فقط برای کارگران طرح بازیافت و با کلید، ممکن باشد تا به طلاهای کثیف دستبرد نزنند! طرحی که به راحتی ممکن است و هزینه چندانی ندارد.
مطمئناً با معرفی و آموزش صحیح طرح به شهروندان و تبلیغ و اطلاعرسانی در رسانهها و تأکید بر اشتغالزایی افراد و القاء حس مشارکت در کار خیر، انگیزه همکاری شهروندان دو چندان خواهد شد و طرح با موفقیت اجرا خواهد شد و با تجمیع زبالهها در سولههای مناسب با تفکیک نهایی پسماندهای خشک (کاغذ، پلاستیک، فلز، شیشه و …) هر کدام به صورت مجزا، برای بازیافت و پسماندها و زبالههای تَر برای تهیهی کودهای کُمپوست و بیوکُمپوست، هر کدام در مسیر خود قرار میگیرند و پیشنهاد میشود نهاد حمایتی مجری طرح در مرکز استان و یا دو یا سه استان همجوار بصورت سرمایهگذاری مشترک با توافق در مرکز یکی از استانها اقدام به احداث کارخانه تولید قطعات مصرفی پلاستیکی، کیسه زباله و … کنند و با ارائه آن به بازار، سودآوری و اشتغال بیشتری ایجاد کنند.
در پایان یادآور میشود که یکی از ترفندهای مهم و اصل استراتژیک در موفقیت این طرح، توافق نهادهای حمایتی با شهرداریها به عنوان پیمانکار طرح و سپردن آن به دست نهادهای حمایتی و استفاده از مددجویان این نهادها از صفر تا صدِ اجرای طرح است؛ چرا که دو انگیزه و دلیل مهم در شهروندان برای همکاری و پیشرفت طرح، ایجاد خواهد شد که هر کدام طرفداران خود را خواهد داشت: نخست، مشارکت در اشتغال مددجویان و حس حمایت از نیازمندان(در اینصورت تفکیک زباله و تحویل آن را نوعی صدقه و احسان و کمک به خیریه میدانند) و دوم، حفظ محیط زیست که ممکن است تداعی مورد اول در فرهنگ جامعه ایرانی بارِ انگیزشی بیشتری داشته باشد.
در جامعه ایران، همبستگی اجتماعی در سطح جامعه بسیار گسترده است، اگر این مؤسسات خیریه و افراد خَیِّر و چهرههای مدرسهساز و کسانی که به مشکلات پزشکی، دارویی، اقتصادی و تحصیلی مردم رسیدگی میکنند. اگر اینها نبودند و همه این کارها به دولت واگذار میشد شاید خیلی زودتر مشکلاتِ جدیتری سر میزد و ما شاهد جنگها و تشنّجات و جنبشهای اجتماعی و طبقاتی جدی در جامعه بودیم. یکی از مواردی که هنوز جلو فروپاشی اجتماعی را گرفته همین محافل تشکلات و سازمان های خیریه و داوطلبانهای است که در ایران، سنت خیلی قدیمی دارد و با فرهنگ ما پیوند خورده و اتفاقاً زنانی که اغلب در صف مقدم سیاست، اقتصاد، فکر و اندیشه نیستند در این حوزه در صف مقدم هستند و نقش جدی بازی می کنند(دکتر سارا شریعتی “۱۳۹۴”).
نتیـجهگیری:
اشتغال و استخدام افراد در بسیاری از بخش های تولید و صنعت، مُستلزم مقدمات متعددی از جمله شهرکهای صنعتی ایجاد سوله و ماشین آلات صنعتی، تأمین نقدینگی و سرمایه، تأمین مواد اولیه، تربیت افراد مدیر و متخصص، پرداخت حقوق، بیمه، تولید با کیفیت، تضمین بازار فروش و موفقیت در رقابت و صادرات میباشد. که در سالهای اخیر بسیاری از کارخانه ها و پروژههای صنعتی با صرف هزینه های هنگفت، به دلیل یکی از موارد فوق تعطیل یا نیمهتعطیل شدهاند. اما در ایدههای پیشنهادی مذکور، با صرف کمترین هزینه میتوان برای هزاران نفر، اشتغال ایجاد کرد.
خاتمه و تقدیم:
این نوشتار را با عشق و احترام بی پایان تقدیم به دوست و استاد ارجمندم جناب «دکتر فرهاد عزیزی» (مسئول هماهنگی موسسات غیر دولتی، مشارکت های مردمی و اشتغال بهزیستی استان کردستان) مینمایم که در مدت چهار سال مدیریت و خدمت صادقانه در بهزیستی شهرستان دیواندره، همچون مددکاری توانا و صمیمی، چراغ راه مددجویان بود و با رفتار و منش والای خود برای همکاران و اطرافیان، تجلی جلوه الهی بود …
منابع و مآخذ:
- ستوده، هدایت الله(۱۳۷۹) آسیب شناسی اجتماعی، (تهران: نشر آوای نور،)، ص ۱۴و۱۵٫
- راندابرن(۲۰۰۶) کتاب قدرت، ترجمه ابوالفضل یوسفی دارستانی، انتشارات کلیدر.
- شریعتی سارا(۱۳۹۴) پروژه نجات آرمان خواهی، روزنامه همشهری ۲آذر۹۴٫
نویسنده: محمــد حبیبــی
(۰۹۱۸۱۷۰۵۸۱۰- ۰۸۷۳۸۷۲۶۰۷۲)